نرگس محمدی: قاچاقچیان مواد مخدر، قربانیان فقر هستند/ علی کلائی

نرگس محمدی: قاچاقچیان مواد مخدر، قربانیان فقر هستند/ علی کلائی

پیش از سال ۱۳۹۰، نگهداری و خرید و فروش برخی از موادمخدر مانند حشیش و موادمخدر صنعتی مجازات اعدام نداشت اما مجمع تشخیص مصلحت نظام با مصوبه‌ای اعلام کرد که هر فردی بیش از ۳۰ گرم از این انواع مواد مخدر را حمل، خرید، فروش و نگهداری کند مجازاتش اعدام است. این مصوبه باعث شد تا اعدام‌ها در این حوزه بیش از قبل شود؛ تا جایی که به گفته‌ی احمد شهید، گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، فقط در سال گذشته‌ی میلادی، ۷۵۳ نفر در ایران اعدام شدند که اکثریت این اعدامیان مرتبط با جرایم مربوط به مواد مخدر بودند و هم‌چنان هزاران نفر در زندان‌های سراسر کشور، در این خصوص در صف مرگ قرار دارند. با این همه، به تازگی زمزمه‌هایی مبنی بر حذف مجازات اعدام جرایم مربوط به مواد مخدر مطرح شده و لایحه‌ای نیز در این خصوص به مجلس فرستاده شده است.

در این رابطه و بنا بر موضوع پرونده‌ی ویژه‌ی این شما از ماهنامه، با خانم نرگس محمدی، نایب رئیس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و روزنامه نگار، گفتگویی داشته‌ایم.

نرگس محمدی در این گفتگو ضمن تاکید بر این‌که قاچاقچیان مواد مخدر، خود قربانیان فقر در جامعه هستند و معمولاً به اجبار درگیر چنین مسائلی می‌شوند، به خط صلح گفت که با اعدام این افراد، نه تنها حق حیات از آن‌ها گرفته می‌شود بلکه اعضای خانواده‌شان در جامعه به شکلی سلسله‌وار قربانی باقی می‌مانند.

خانم محمدی، زندانی سیاسی سابق که در زندان زنجان با برخی از این افراد و با توجه به عدم رعایت اصل تفکیک جرایم، هم‌بند بوده است، موارد دردناکی از وضعیت این قربانیان را بیان می‌دارد…

خانم محمدی، به نظر شما چرا طی ماه‌ها و سال‌های اخیر شاهد افزایش آمار اعدام و خاصه اعدام افراد با جرایم مربوط به مواد مخدر هستیم؟

با توجه به جمعیت ایران که مثلاً در مقایسه با کشور چین، بسیار کم‌تر است و خب با در نظر گرفتن این مورد رتبه‌ی ممتازی را به خودمان اختصاص داده‌ایم. با توجه به این‌که به نظر می‌رسد مسئله‌ی اعدام در ایران در مقاطعی تابعی از تحولات سیاسی در ایران شده است؛ یعنی نگاه به مسئله‌ی اعدام در ایران فقط یک نگاه حقوقی و قضایی نیست بلکه در مقاطعی بنا به تحولات سیاسی که در ایران رخ می‌دهد این مسئله، قدری جدی‌تر می‌شود. بنا بر این، در این کشمکش‌های قدرت و در معادلات سیاسی، به نظر می‌رسد که مسئله‌ی اعدام به عنوان یک اهرم یا ابزاری در دست گروه‌های تندرو قرار می‌گیرد و قصد ارعاب جامعه و یا قدرت نمایی دارد. به همین دلیل ما شاهد این می‌شویم که شمار اعدام قاچاق مواد مخدر، اتهامات سیاسی و عقیدتی، محاربه و یا سایر مسائلی که مجازات آن اعدام هست، افزایش پیدا می‌کند. یعنی این افزایش، تابع تحولات سیاسی و قدرت نمایی برخی جناح‌های سیاسی علیه همدیگر هست یا در بعضی مواقع در کشمکش قدرت بین ایران و قدرت‌های جهانی هم دیده شده که از این اهرم که استفاده شده است.

اما علاوه بر این و با توجه به این‌که شاهد آسیب‌پذیری اجتماعی گسترده در حوزه‌های مختلف هستیم، گاهاً می‌بینیم که دامنه‌ی اتهاماتی که اگر اثبات بشود، مجازات آن اعدام هست هم رو به گسترش است. Continue reading “نرگس محمدی: قاچاقچیان مواد مخدر، قربانیان فقر هستند/ علی کلائی”

روانشناسی سیاسی انقلاب 57، در گفتگوی محسن کدیور با رادیو جیبی

محسن کدیور

“بازرگان پیش از همه متوجه حقیقت شد”

در بخش پنجم سری برنامه های بررسی انقلاب بهمن 57 از دیدگاه روانشناسی نخبگان، با تمرکز بر آیت الله خمینی، علی کلائی با دکتر محسن کدیور، اندیشمند دینی، استاد دانشگاه و از شاگردان مرحوم آیت الله منتظری به گفتگو پرداخته است.

پس از این سالها و گذشت از سالهای انقلاب بگذارید به همان سالها و بطور مشخص سال 57 برگردیم. نگاه شما در آن زمان به آقای خمینی چگونه بود؟ چگونه او را شناختید؟ آیا شناخت شما به پیش از این روزها برمی گردد و اگر آری در چه شرایطی؟ لطفا قدری در این باب و نوع دریافتتان از آقای خمینی در آن زمان و زمانه برایمان بفرمائید.
در سال 1357 نوزده سال داشتم. هشت نُه سال قبل از آن اسم آقای خمینی را از پدرم شنیده بودم، و می دانستم که ایشان فقیه مبارزی است و به دلیل انتقادهایش از رژیم شاه در تبعید در نجف به سر می برد. به ایشان احترام می گذاشتم. یادم هست که در سال 1356 که سیدمصطفی خمینی از دنیا رفت، در مسجد جامع شیراز مجلس بزرگداشتی برگزار شد. آن زمان تازه دیپلمم را گرفته بودم و آماده رفتن به دانشگاه بودم. در آن جلسه محمدعلی گرامی از قم به شیراز آمد و منبر رفت. مسجد جامع شیراز مسجد بسیاری بزرگی است و من در آن جلسه شرکت داشتم. وقتی بیرون آمدم مانند بقیه‌ی شرکت‌کنندگان از بس بلند در حمایت آقای خمینی صلوات فرستاده بودیم سرفه می کردم.در چهلم شهدای یزد در اردیبهشت ۵۷ در حین دستگیری و انتقال به بازداشتگاه وقتی عاملان ساواک به آقای خمینی توهین کردند اعتراض کردم وآنها با مشت و لگد از من پذیرایی کردند.
کتاب ولایت فقیه ایشان را در اوایل فروردین 58 توانستم بخوانم. آن زمانی هم که خواندم بیشتر بحث های مبارزاتی و نفی رژیم شاه بود که روی من تاثیر داشت. بقیه مطالب کتاب را یا متوجه نشدم و یا چندان برایم مهم نبود. مبهمات آن کتاب که کم هم نبود با محکمات مصاحبه‌های پاریس ایشان تفسیر می‌شد. تصویر ما از آقای خمینی تصویری ضد استبدادی و به اصطلاح آن روز ضد امپریالیستی بود. ایشان همان امام امتی بود که علی شریعتی در کتاب مهمش ترسیم کرده بود. آن زمان دموکراسی در فضای ایران به عنوان مسئله‌ی اصلی مطرح نبود. نه در فضای چپ مارکسیست و نه در فضای مذهبی. مطالبات اصلی آن زمان دو مسئله‌ی آزادی و عدالت بودند. آقای خمینی بخصوص بر مسئله استقلال تکیه داشت که هر سه مطالبه در اعلامیه های ایشان موج می زد و یک مطالبه ملی محسوب می شد. آزادی استقلال و عدالت. این نکات اصلی بود. تکیه بر دینداری هم قبل از ایشان شروع شده بود. مهدی بازرگان و یارانش و علی شریعتی و بعد هم خود ایشان. این تصویری است که از آن زمان در ذهنم هست.

Continue reading “روانشناسی سیاسی انقلاب 57، در گفتگوی محسن کدیور با رادیو جیبی”

ماه زدگان: روانشناسی سیاسی انقلاب 1357 از دید مهدی اصلانی

مهدی اصلانی از فعالان چپگرا

در بخش چهارم از مجموعه بررسی انقلاب بهمن 57 از دیدگاه روانشناسی نخبگان، با تمرکز بر آیت الله خمینی، مهدی اصلانی، از فعالان چپگرا، دیدگاههای خود را در مقاله ای در اختیار رادیوجی بی گذاشت. 

علی کلائی

سوالات: 

1- پس از این سالها و گذشت از سالهای انقلاب بگذارید به همان سالها و بطور مشخص سال 57 برگردیم. نگاه شما در آن زمان به آقای خمینی چگونه بود؟ چگونه او را شناختید؟ آیا شناخت شما به پیش از این روزها برمی گردد و اگر آری در چه شرایطی؟ لطفا قدری در این باب و نوع دریافتتان از آقای خمینی در آن زمان و زمانه برایمان بفرمائید.

2- سیر تغییر نگاه شما به آقای خمینی چگونه بود؟ چه عواملی باعث این تغییر در نگاه و رویکرد شد؟

3- اگر به آن روزگاران نگاه کنید، دلیل آن نوع رویکرد نسبت به آقای خمینی در آن روزگار را در چه می دانید؟

4- آقای خمینی چه تاثیراتی بر روی شما گذاشت؟ آیا او در ساختار نگاه شما به مسائل و یا تغییر آن موثر بود یا خیر؟ چگونه و به چه صورت؟

5- آنچه که مسلم شده این است که نگاه جامعه ما چه در میان بدنه اجتماعی و چه در میان الیت ها در میان طبقات مختلف نسبت به آقای خمینی نگاهی مفتون شیدا و کارسپار بود. به نظر شما دلیل این رفتار چه بود؟ آیا اصولا این نوع نگاه را می پذیرید؟ اگر آری چگونه و و اگر خیر به چه دلیل؟

6- آقای خمینی را د رآن روزگاران در ماه دیدند. فکر میکنید چه باید کرد و یا چه باید می کردند که دیگر آقای خمینی و آقای خمینی ها در ماه رویت نشوند؟ چه اتفاقی در جامعه ایران باید بیافتد و چگونه؟

7- سخن آخر؟

ماه زده گان

در پاسخ به پرسش‌های شما شرط انصاف آن است که نباید جر زد و دبه کرد. حوزه‌ی شناخت من در سال 57 از خمینی تا آن حد بود که به هنگامه‌ای که از نوفل لوشاتو و زیر درختِ سیب‌اش فرمان داد سربازها پادگا‌ن‌‌ها را ترک کنند، به تاریخ 23 دی ماه 57 جزء دسته‌ی اولِ سربازانِ وظیفه‌ای بودم که به هم‌راه تنی چند از دوستانم از محلِ خدمتام، پادگانِ زرهیی همدان، فرار کردم. آن‌شب پروژه‌ای سراسری در تمامیی کشور کلید خورد و جامعه‌ی امام‌زده به خود مشغول داشت. ماه‌زده‌گان عربده سر دادند: مردم چه وقته خوابه عکس آقا تو ماهه. Continue reading “ماه زدگان: روانشناسی سیاسی انقلاب 1357 از دید مهدی اصلانی”